دل نوشته های شخصی احساس سوختن به تماشا نميشود. آتش بگير تا که بداني چه ميكشم.
| ||
|
گاه می رویم تا یرسیم.کجایش را نمیدانیم.فقط میرویم تا برسیم
بی خبر از آن که همیشه رفتن راه رسیدن نیست. گاه برای رسیدن باید نرفت.باید ایستاد و نگریست باید دید. شاید رسیده ای و ادامه دادن فقط دورت می کند باید ایستاد و نگریست به مسیر طی شده
گاه رسیده ای و نمی دانی و گاه در ابتدای راهی و گمان می کنی رسیده ای مهم رسیدن نیست.مهم آغاز است .......... که گاهی هیچ وقت نمی شود و گاهی می شود بدون خواست تو ..............
پدرم می گفت تصمیم نگیر.اگر گرفتی شروع را به تاخیر انداختن نرسیدن است اما... گاهی آغاز نکردن یک مسیر بهترین راه رسیدن است گاه حتی لازم است بعد از نمازت فکر کنی و ببینی پشت سر اعتقادت چه می بینی ترس یا حقیقت؟
گاهی هم درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی را نوازش کنی غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه؟ با خانواده ات دور هم بنشینید ، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و ببینی زندگی فقط همین آهنپارهی برقی است یا نه؟
در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده؟
ایوب باشی انسان باشی ببینی میشود یا نه؟
از فاصله ای دورتر به خودت بنگری و از خود بپرسی که سالها سپری شد تا آن شوم که اکنون هستم آیا ارزشش را داشت؟
باید باغ خودت را پرورش دهی به جای اینکه
و یاد می گیری که خیلی می ارزی و به جای شمع ، گرد چراغهای بی احساس خیابان می میرند...!! دوستت دارم...
نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |